علم صالح ، استادیار مطالعات ایران و خاورمیانه و کارشناس روابط بین الملل: پاسخ ایران به اسرائیل یک اتفاق تاریخی بود/ اقدام ایران حمله به آمریکا بود نه اسرائیل/ اقدام نظامی ایران فراتر از پاسخ به اسرائیل بود/ ایران در قد و قواره یک قدرت اتمی ظاهر شد
تاریخ انتشار: ۲۶ فروردین ۱۴۰۳ | کد خبر: ۴۰۱۲۵۷۵۶
پایگاه خبری جماران، سارا معصومی: ساعاتی پس از عملیاتی شدن پاسخ جمهوری اسلامی ایران به حمله رژیم اسرائیل به ساختمان بخش کنسولی سفارت ایران در دمشق، نگاه ها به سمت تل آویو و واشنگتن چرخیده است. بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر رژیم اسرائیل می گوید که پاسخ حمله پهپادی و موشکی ایران را خواهد داد، اما جو بایدن، رئیس جمهور ایالات متحده در بیانیه ای از تلاش کشورش و متحدان غربی برای مقابله با ایران به شکل دیپلماتیک سخن گفته و گفته می شود که واشنگتن به تل آویو اعلام کرده که در حمله احتمالی این رژیم به ایران با او همراهی نخواهد کرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
واکنش جمهوری اسلامی ایران به حمله رژیم اسرائیل به ساختمان بخش کنسولی ایران در دمشق را چطور ارزیابی می کنید؟ تا پیش از این حمله بسیاری از کارشناسان معتقد بودند که ایران به منظور پرهیز از رویارویی مستقیم با اسرائیل دست به حمله مستقیم نخواهد زد و شاید این مسئله را به نیروهای نیابتی خود واگذار کند. دیدیم که تصمیم در تهران چیز دیگری بود . فکر می کنید چرا چنین جمع بندی در ایران برای حمله مستقیم صورت گرفت؟
اتفاقی که شب گذشته رخ داد(پاسخ جمهوری اسلامی ایران به حمله اسرائیل به بخش کنسولی سفارت جمهوری اسلامی ایران در دمشق) در سطح بین المللی یک اتفاق تاریخی است. اتفاق های تاریخی مانند یازدهم سپتامبر 2001 ، پایان جنگ سرد ، ساخت بمب اتم نقش بسزایی در فهم و بازبینی ما نسبت به نظریه های مطالعاتی امنیت ، منطقه ای و روابط بین الملل دارند. من اتفاق شب گذشته را یک اتفاق کلیدی تاریخی می دانم که فهم ما را تا حدود زیادی به دلایلی که خواهم گفت، تغییر می دهد.
این اتفاق در سطح بین المللی، نشانه ای از همان پروسه تغییر قدرت در سطح جهانی است. در نتیجه این تغییر، قدرت های نوظهور در سطح جهانی قدرت های غربی را که نظم جهانی را تعریف می کردند به چالش می کشند. به عبارتی دیگر، نظم جهانی که در دو قرن اخیر به دست غرب چیدمان یا ایجاد می شد تا حدود زیادی به چالش کشیده شده و اتفاق دیشب یکی از آن نشانه ها است که غرب مطمئنا با نگرانی زیاد به موضوع نگاه خواهد کرد.
کشورهای غیر غربی به موضوع از دید دیگری و شاید هم مثبت نگاه کنند اما مسئله این است که این اتفاق مطمئنا در سطح روابط بین الملل تاثیرگذار است و نمی توان آن را صرفا یک حمله نظامی محدود دانست. این اقدام ایران می تواند یکی از نشانه های تغییر در ساختار و ساختمان قدرت در سطح جهانی باشد.
این اتفاق در سطح منطقه ای هم حائز اهمیت است. آخرین باری که در منطقه به اسرائیل از سوی یک کشور و نه بازیگران غیردولتی حمله شده 1991 به دست صدام بوده که عراق در آن زمان یک کشور شکست خورده انتحاری محسوب می شد و ارزش و اهمیتی نداشت. از سوی دیگر در حملات صدام وجه تبلیغاتی ماجرا بسیار پررنگ بود و نه یک تغییر ساختاری پایدار. فرق صدام این بود که به طور پایدار قدرت نظامی برای به چالش کشیدن اسرائیل را در اختیار نداشت اما ایران یک قدرت نظامی پایدار دارد.
در نتیجه اگر سال 1991 را کنار بگذاریم تا حدودی می توان گفت که در نیم قرن اخیر کشوری نبوده که به اسرائیل حمله کند. این مسئله ارزش اقدام نظامی ایران را در حوزه مطالعات امنیت بیشتر می کند. ارزش اینجا به معنای خوب و بد نیست، بلکه به این معنا است که سنگینی وزن امنیتی دارد .
ایران در منطقه ای که ما شاهد آن هستیم و به شدت آنارشیک و منازعه پرور است، توانسته نه فقط از تمامیت ارضی خود دفاع کند؛ بلکه در حالی که هیچ گونه حمله ای به خاک ایران به طور مستقیم انجام نشده آنقدر جسورانه حمله غیرمستقیم به خاک خود را هم با حمله به اسرائیل جواب بدهد. در اینجا باید توجه داشت که اسرائیل، کشوری بسیار قدرتمند است که از حمایت یک ابرقدرت هم در سطح جهانی برخوردار است جواب بدهد.
سوالی که در افکار عمومی هم مطرح می شود این است که با توجه به مختصات اسرائیل که شما هم اشاره کردید ایران براساس چه محاسباتی دست به حمله مستقیم زده است؟
شاید سوال به شکل ساده این باشد که ایران چه اعتماد به نفسی داشته که دست به چنین کاری زده است. چنین کاری به نظر من براساس تکیه بر قدرت نظامی و در کنار آن قدرت اتمی و قدرت منطقه ای ایران است. در منطقه ایران متحدانی مسلح تحت عنوان محور مقاومت دارد.
اتفاق شامگاه گذشته چند پیام مستقیم دارد: نخست آنکه این حمله حمله به اسرائیل نبود، بلکه حمله به آمریکا بود. ایران اساسا اسرائیل را خطر وجودی برای خود نمی داند، اما امریکا را چنین خطری می داند. جالب اینجاست که اسرائیل هم امکان رویارویی مستقیم با ایران را ندارد، بلکه تلاش می کند از امریکا به عنوان گروه نیابتی خود استفاده کند که به نیابت از اسرائیل با ایران جنگیده و ایران را تضعیف کرده یا زیرساخت های نظامی و اقتصادی یا حتی فرهنگی آن را به هم بزند. ایران در سایه این حمله به آمریکا هشدار داد که اگر این حملات ادامه پیدا کرد ما اسرائیل را در این منطقه گروگان داریم. اسرائیل امکان، قدرت، توانایی و تکنولوژی حمله موثر به ایران را ندارد اما ایران این توانمندی را دارد.
در اینجا این سوال به وجود می آید که اسرائیل هم ناتوان از آسیب زدن به ایران نبوده از حمله به تاسیسات هسته ای ایران تا هدف قرار دادن دانشمندان هسته ای و چهره های حوزه دفاعی و نظامی ایران حتی در خاک کشور. تفاوت توانمندی اسرائیل با ایران طبق تعریف شما چیست؟
من همیشه گفته ام که کاری که اسرائیل با ایران انجام می دهد بازی تخته نرد است؛ تاس می اندازد و هرچیزی که آمد را بازی می کند حالا یا نتیجه آن خوب می شود یا بد. کارهای تاکتیکی انجام می دهد مثلا یک نفر را در سوریه هدف قرار دهد و یک نفر را در داخل ایران، اما هیچکدام از این کارها ارزش راهبردی ندارد. کاری که ایران با اسرائیل در این مدت انجام داده این بوده که برعکس اسرائیل یک بازی شطرنج استراتژیک چیده است. محور این بازی ایجاد یک حلقه آتش در اطراف اسرائیل است که موجودیت اسرائیل را زیر سوال می برد و می تواند برای آن تهدید وجودی ایجاد کند.
می توان گفت که با حمله اسرائیل و این پاسخ ایران دو طرف از جنگ در سایه خارج شدند و مرحله جدیدی از منازعه را تجربه خواهند کرد.
بله، ما اکنون وارد مرحله ای شدیم که نه اسرائیل تخته نرد بازی می کند و نه ایران شطرنج . دو طرف در حال بازی پوکر هستند. در بازی پوکر شما اگر کوچکترین لغزشی داشته باشید و یا نشانه ای از ضعف را از خود بروز دهید، طرف مقابل شما متوجه می شود که ضعف یا قدرت شما چیست و براساس آن لغزش شما می تواند تصمیم های استراتژیک گرفته و شما را بازنده کند. کاری که اسرائیل در حمله به کنسولگری ایران انجام داد یک بازی پوکر بود و می توان گفت بلوفی زد که اگر ایران عقب می کشید برد بزرگی برای اسرائیل بود و اگر هم نه، می توانست برای اسرائیل عواقبی داشته باشد که باید نشست و دید.
نقش آمریکا را در این بازی به قول شما پوکر میان دو دشمن قدیمی چه می دانید؟
مطمئنا این پاسخ ایران به حمله اسرائیل با هماهنگی با امریکا انجام شده است. این هماهنگی به این معنا نیست که ایران تمام جزئیات را در اختیار امریکا قرار داده و یا از این کشور برای چنین پاسخی اجازه گرفته است. بلکه دو طرف در قالب پیام هایی که رد و بدل کردند مواضع نهایی و خطوط قرمز خود را بیان کردند. همین که امریکا پذیرفته باشد اسرائیل اینگونه یک شب وحشتناک را تجربه کند به این معنا است که ایران به قدرتی رسیده که توانسته امریکا را به این کار متقاعد کند.
قدرت نظامی ؟
از نظر من آن قدرت چیزی نیست جز قدرت اتمی. من تصورم بر این است که این جنگ ادامه پیدا نخواهد کرد و یا توسعه آنچنانی پیدا نخواهد کرد که بتواند به عنوان یک جنگ تلقی شود. آنچه فعلا رخ داده حمله اسرائیل به کنسولگری ایران بوده و پاسخ تهران به این اقدام. اما اگر وضعیت فعلی به جنگ منجر شود ایران مطمئنا خطوط قرمز خود را برای آمریکایی ها ترسیم کرده که اگر از این خطوط عبور کنند ایران به سمت اتمی شدن حرکت خواهد کرد. چیزی که غرب مطمئنا نخواهد پذیرفت و نمی تواند بپذیرد و ترجیح می دهد این مسئله را با گفت و گو حل کند.
ما سابقه رفتاری غرب با ایران در زمینه اختلاف های هسته ای را داریم. چطور ممکن است که غرب با چنین توانمندی در ایران کنار بیاید. ( در اینجا بحث وجود فتوا در ایران مبنی بر عدم دسترسی به سلاح اتمی را کنار می گذاریم . )
از این به بعد ایران احتمالا یا مستقیم یا غیرمستقیم از غرب می خواهد که مدل ژاپن را در مورد ایران اجرا کنند. ژاپن مدلی دارد که همه امکانات ساخت بمب را در عرض چند روز دارد، بدون اینکه مراقبت های بین المللی در حوزه ساخت بمب اتم بر روی این کشور باشد. این مدل را قدرت اتمی تاخیری یا قدرت اتمی موازی می خوانند که مرحله ای جدا و پس از قرار داشتن در آستانه قدرت اتمی است. اینجا شما همه لوازم را دارید و می توانید با یک تصمیم سیاسی در عرض چند روز بمب را داشته باشید. ایران از این به بعد می تواند از قدرت اتمی در آستانه فراتر برود و قدرت اتمی موازی بشود. چرا که این اسرائیل بود که باعث رویارویی مستقیم با ایران شد.
یک سوال غیرمرتبط به بحث امروز اما رابطه جمهوری اسلامی ایران با ایالات متحده از جنس رابطه نظامی، سیاسی و امنیتی ژاپن با ایالات متحده نیست.
مسئله اینجا است که راه دیگری وجود ندارد. دیگر احیای چیزی به نام برجام امکان پذیر نیست. احتمال اینکه ایران برنامه هسته ای خود را هم کنار بگذارد وجود خارجی ندارد. همزمان این امکان وجود ندارد که آمریکا هم تحریم های تحمیل شده بر تهران را لغو کند. پس تنها چیزی که امکان پذیر است این است که یک توافق نقطه ای میان دو طرف شکل بگیرد. دو طرف خط قرمز نهایی را برای هم تعیین کنند و به چنین توافقی دست پیدا کنند.
این نکته هم درست است که ماهیت روابط امریکا با ژاپن با رابطه جمهوری اسلامی ایران با آمریکا متفاوت است، اما این نکته که ژاپن می تواند در یک بازه زمانی چند روزه به بمب اتم دست پیدا کند در این سالها به امر عرفی تبدیل شده و همه پذیرفته اند. این احتمال وجود دارد که با توجه به شرایط پیش آمده برای برنامه هسته ای ایران و وضعیت برجام، غرب و ایران به چنین مدلی برای ادامه کار دست پیدا کنند. فرضا غرب می پذیرد که ایران یک قدرت اتمی نهفته یا تاخیری است، ولی در ازای آن غرب تحریمهای خود را علیه ایران حفظ می کند و در این میان هر کجا که توافق درباره برخی موضوعات ممکن باشد این کار را انجام خواهیم داد. ایران در حال حاضر پس از اتفاق شب گذشته هیچوقت نمی تواند از تبدیل شدن به یک قدرت اتمی کناره گیری کند. از نظر تئوری ایران از دیشب به بعد در شرایطی قرار گرفته که فاصله آن با بمب اتم باید تنها چند روز باشد. ایران با اسرائیلی رویارویی مستقیم را تجربه کرده که بمب اتم دارد و برای ایجاد بازدارندگی و توازن قدرت باید یا اتمی باشید یا طرف بداند که شما می توانید در بازه زمانی بسیار کوتاهی به بمب اتم دسترسی پیدا کنید.
به سوال قبل درباره امریکا بازگردیم. فکر می کنید پاسخ دیشب ایران به حمله اسرائیل در تفاهم نانوشته میان تهران و واشنگتن در شش ماه اخیر درباره مدیریت تنش تاثیری داشته باشد؟
ایران در شش ماه اخیر یا از هفت اکتبر به بعد بسیار عاقلانه و مسئولانه در مدیریت تنش با امریکا همکاری کرد. هر دو در این مسیر موفق بودند و حتی به مرحله آتش بس پس از حمله به پایگاه امریکایی ها در اردن و کشته شدن سه سرباز امریکایی رسیدند.
همین همکاری موفقیت آمیز نسبی اسرائیل را نگران کرده بود. نه به خاطر اینکه این تنش مدیریت شده بود بلکه به خاطر اینکه این موفقیت می توانست منجر به گفت و گوها و موفقیت های بیشتر میان ایران و آمریکا شود. اسرائیل به شدت از این مسئله نگران است. هرگونه موفقیت یا توافق میان ایران و امریکا بر علیه منافع اسرائیل است. همانطور که در برجام اسرائیل با تمام وجود تلاش کرد که این توافق شکست بخورد و موفق هم شد. حالا برای اینکه جلوی این موفقیت را هرچند نسبی بگیرد حمله به کنسولگری ایران را مهندسی کرد و تا حدودی هم در حال حاضر موفق شده فضای میان تهران و واشنگتن را تغییر دهد. باید دید که توافق های ایران و امریکا چه بوده و ایا امریکا قدرت تحمیل سیاست های خود علیه اسرائیل را دارد یا خیر.
مهم ترین مسئله ایران پس از حمله به کنسولگری و حملات زنجیره ای پیش از ان بازگرداندن قدرت بازدارندگی ایران بود.پاسخ دیشب ایران به اقدام اسرائیل این پتانسیل را در خود داشت؟
واقعیت این است که ایران می توانست حمله مستقیم نکند و راه های دیگری را روی میز داشت، اما کاری که دیشب انجام داد چیزی فراتر از یک جواب بود. این عملیات بسیار مسئولانه و عقلانی در پاسخ به رفتار اسرائیل در حمله به یک مکان دیپلماتیک ایران صورت گرفت. این پاسخگویی هرچند نمادین تا حدود زیادی موفق بوده است. چرا نمادین؟ به این دلیل که ایران به راحتی امکان آن را دارد که حداقل 50 برابر این تعداد پهپاد و موشک را چه از جانب خود و چه نیروهای محور مقاومت به سمت اسرائیل پرتاب کند.
اکنون تنها برگ برنده ای که اسرائیل دارد حمایت بی چون و چرای امریکا است که در نتیجه جنگ غزه در این همراهی بی قید و شرط هم تا حدودی شکاف هایی ایجاد شده است. باز هم تاکید کنم که تصور من این است که حمله دیشب یک پیام به غرب بود که ایران یک کشور اتمی شده وگرنه هیچ کشوری نمی توانست چنین کاری را نه فقط علیه یک کشور اتمی بلکه کشور اتمی که حمایت بی چون و چرای چند کشور اتمی دیگر را هم در اختیار دارد انجام دهد.
منبع: جماران
کلیدواژه: انتخابات مجلس لیگ برتر طوفان الاقصی حمله اسرائیل به ایران در سوریه حمله ایران به اسرائیل انتخابات مجلس لیگ برتر طوفان الاقصی جمهوری اسلامی ایران رویارویی مستقیم روابط بین الملل ایران به حمله حمله اسرائیل سطح جهانی حمله مستقیم نظامی ایران قدرت نظامی قدرت اتمی کشور اتمی منطقه ای یک قدرت یک کشور بمب اتم هسته ای دو طرف
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.jamaran.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جماران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۴۰۱۲۵۷۵۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
تصمیم عربها درمورد تهران و تل آویو چیست؟
فارن افرز در مطلبی به قلم دالیا داسا کایه و سنم وکیل نوشت: زمانی که ایران در روز ۱۳ آوریل بیش از ۳۰۰ موشک و پهپاد روانه اسرائیل کرد، اردن به دفع این حمله کمک نمود. گزارشهای رسانهای اولیه نشان داد که چند دولت دیگر عربی نیز در دفاع از آسمان اسرائیل مشارکت داشته اند؛ اما این اقدامات بعدا تکذیب شد. با این وجود، شماری از رهبران اسرائیلی و برخی ناظران در واشنگتن این اقدامات را به عنوان نشانهای از یک تغییر جهت مهم تعبیر کردند.
به گزارش انتخاب، استدلال آنها این بود که در صورت تداوم تشدید تنش با ایران این دولتها طرف اسرائیل را میگرفتند. سپهبد هرزی هالوی، رئیس ستاد مشترک ارتش اسرائیل اعلام کرده که حمله ایران «فرصتهای جدیدی برای همکاریها در خاورمیانه ایجاد کرده است.» انستیتوی مطالعات امنیت ملی که اندیشکدهای اسرائیلی است هم اعلام کرده که «ائتلاف منطقهای و بین المللی که در دفع حملات ایران به اسرائیل مشارکت داشت پتانسیل ایجاد یک اتحاد منطقهای علیه ایران را نشان داد.»
پس از آنکه اسرائیل به شکلی محدود به حمله ایران پاسخ داد، دیوید ایگناتیوس، ستون نویس واشنگتن پست نوشت که اسرائیل «مانند رهبر یک ائتلاف منطقهای علیه ایران عمل کرد.» وی در ادامه اظهار داشت، اسرائیل با واکنشی محدود «ظاهرا در حال بررسی منافع متحدان خود در این ائتلاف یعنی عربستان، امارات و اردن بوده است که همگی کمکهای بی سر و صدایی در جریان حمله هفته گذشته کرده بودند.» به نظر این تحلیلگر مسائل منطقه، این اقدام نشان از یک "تغییر پارادایم برای اسرائیل" دارد که "شکل جدیدی" به خاورمیانه خواهد بخشید.
اما این ارزیابیها ناشی از ذوق زدگی بیش از حد به نظر میرسد و نمیتواند پیچیدگی چالشهای منطقه را به تصویر بکشد. مطمئنا با توجه به ماهیت بی سابقه تبادل آتش صورت گرفته بین ایران و اسرائیل در ماه آوریل، استراتژی آینده اسرائیل علیه ایران ممکن است ملاحظات منطقهای را بیش از پیش مد نظر قرار دهد. اما واقعیتهای منطقه که مانع از همکاریها بین اعراب و اسرائیل میشود تغییر چندانی نکرده است. حتی قبل از حمله ۷ اکتبر حماس و جنگ متعاقب آن در غزه، دولتهای عربی که توافقات ابراهیم را امضا کرده و به عادی سازی روابط با اسرائیل تن داده بودند، از حمایتهای نتانیاهو از توسعه شهرکهای اسرائیلی در کرانه باختری و بی تفاوتی وی در قبال تلاشهای وزرای دست راستی اش برای تضعیف وضعیت موجود در بیت المقدس ناامید شده بودند. مجموعه حملات شهرکت نشینان اسرائیل علیه فلسطینیان در شهرهای کرانه باختری در بهار ۲۰۲۳ این تنشهای منطقهای را بیش از پیش شعله ور ساخت. پس از آنکه ارتش اسرائیل در ماه اکتبر عملیات نظامی خود در غزه را آغاز کرد موجب به راه افتادن موجی از اعتراضات در خاورمیانه شد، رهبران عربی بیش از پیش علاقه خود به جانبداری علنی از اسرائیل را از دست دادند، زیرا مطلع بودند که این همکاری علیه میتواند به مشروعیت آنها در داخل لطمه بزند.
هیچ بخشی از پاسخ چند کشور عربی به این دور از منازعات بین ایران و اسرائیل نشان نمیدهد که این مواضع تغییر قابل توجهی را شاهد بوده است. آن گروه از دولتهایی که اسرائیل از آنها به عنوان "اتحاد سنی" یاد میکند، در واقع به دنبال برقراری توازن در روابطشان با ایران و اسرائیل، صیانت از اقتصاد و امنیت خود و بیش از همه جلوگیری از بروز یک جنگ منطقهای هستند. اولویت آنها احتمالا همچنان پایان دادن به جنگ ویرانبار غزه و نه تقابل با ایران خواهد بود. با این حال در حالی که تنشها بین ایران و اسرائیل رو به افزایش است، اشتیاق دولتهای عربی برای سرعت بخشیدن به یکپارچگی منطقهای با اسرائیل بیش از هر زمان دیگری بستگی به تمایل اسرائیل به پذیرش یک دولت فلسطینی دارد.
پیش از حمله ۱۳ آوریل اسرائیل، عربستان و امارات اطلاعاتی را در خصوص حملهای قریب الوقوع با ایالات متحده تبادل کردند. مرکز فرماندهی آمریکا سپس از این اطلاعات برای هماهنگی پاسخ خود با اسرائیل و سایر شرکایش استفاده کرد. اردن به هواپیماهای ایالات متحده و بریتانیا اجازه داد تا وارد حریم هوایی این کشور شده و پهپادها و موشکهای ایرانی را دفع نمایند. گزارشهای رسانهای اولیه به ویژه در ایالات متحده و اسرائیل تاکید داشتند که یک تلاش گسترده منطقهای موجب خنثی شدن حمله ایران گشته است.
اما خیلی زود روشن شد که نقش اعراب در دفع حمله ایران محدود بوده است. هم عربستان و هم امارات صراحتا هرگونه مشارکت نظامی مستقیم در دفاع از اسرائیل را رد کرده اند. مقامهای اردنی نیز اظهار داشته اند که این مشارکت برای حفاظت از منافعشان ضروری بوده است. ملک عبدالله دوم تاکید کرده که کشورش برای کمک به اسرائیل اقدام نکرده است.
تلاشهایی که دولتهای عربی برای مقابله با ایران انجام دادند، تقریبا مطمئنا ناشی از تمایل آنها برای حفظ روابطشان با ایالات متحده بوده نه نزدیکتر کردن خودشان به اسرائیل. از زمانی که اسرائیل حمله به غزه را آغاز کرده، رهبران عربی از اینکه جو بایدن توفیق چندانی در محدود کردن اقدامات اسرائیل نداشته غافلگیر شده اند. اما آنها همچنان به دنبال تعمیق همکاریهای خود با واشنگتن هستند. آنها منبع جایگزینی برای امنیتی که آمریکا برایشان فراهم میکند نمیبینند.
دولتهای عربی به ویژه دولتهای حاشیه خلیج فارس از تلاشهای اسرائیل برای تضعیف توانمندیهای نیروهای نیابتی ایران استقبال میکنند. اما آنها به احتمال زیاد مخالف هرگونه حمله مستقیم به ایران خواهند بود که میتواند منطقه را که هم اکنون نیز چشم انداز اقتصادی شکنندهای دارد بی ثبات نماید و یا منجر به حمله متقابل ایران در منطقه شود. هرچند منقعت دولتهای عربی در حفظ روابط دفاعی نزدیک با واشنگتن نهفته است، اما آنها نمیخواهند به بلوکی بپیوندند که به صراحت علیه ایران و حامیان جهانی اش نظیر روسیه کار میکند. آنها ترجیح میدهند موازنهای بین روابط مختلف منطقهای و جهانی خود برقرار نمایند، نه اینکه پلهای پشت سرشان را خراب کنند.
اما به رغم این محدودیت ها، دولتهای عربی میتوانند نقشی تعیین کننده در جلوگیری از افزایش بیشتر تنش بین ایران و اسرائیل ایفا کنند. تقویت خطوط ارتباطی بین دو کشور و برقراری تماسهایی برای مدیریت بحران حیاتیتر از گذشته است. کشورهای عربیای که با هر دو طرف رابطه دارند میتوانند از این روابط برای تشویق به خویشتن داری و کمک به ارسال پیامها بین طرفین استفاده کنند و برای جلوگیری از جنگ و یا کاهش آسیبها در صورت شروع منازعه تلاش نمایند. در بلندمدت برای برقراری ثبات در منطقه، کشورهای خاورمیانه باید چهارچوب خودشان را برای گفتگوهای منظمی که مسیر را برای مشارکت هم طرف ایرانی و هم طرف اسرائیلی باز میکند ایجاد نمایند. رویارویی اخیر ایران و اسرائیل که دو طرف را به آستانه یک جنگ کامل رساند، نشان دهنده میزان فوریت و ضرورت برقراری چنین دیالوگهایی بود.
اما جهان باید انتظارات خود برای برقراری روابط نزدیکتر بین اعراب و اسرائیل را واقع بینانهتر کند. همکاریهای فنیای که دولتهای عربی و اسرائیل اخیرا در حوزههایی نظیر انرژی و تغییرات اقلیمی داشته اند احتمالا ادامه خواهد داشت. اما نشستهای مهم منطقهای که علنا تعاملات سیاسی دولتهای عربی با اسرائیل را تبلیغ میکند، تاثیر چندانی نخواهد داشت مگر آنکه اسرائیل به جنگ در غزه خاتمه دهد. تا آن زمان تلاشهای دولتهای عربی برای حفظ روابط اقتصادی شان با اسرائیل نیز همچنان محدود باقی خواهد ماند. یک استراتژی کوتاه مدت واقع بینانهتر اولویت دهی به حمایت از تلاشها برای میانجیگری وجلوگیری از تنش بیشتر بین ایران و اسرائیل خواهد بود.